سردار دلاور روزهاي مبارزه(1)


 





 

مقدمه
 

انقلاب عظيم اسلامي ايران به رهبري امام خميني (قدس سره الشریف) از موهبت هاي ارزشمند الهي است كه تا كنون ضمن به خاك كشيدن پوزه قدرت هاي استكباري، به شكل زيبايي خطوط باطل را يكي پس از ديگري افشا نموده و پيروان راستين حق را در مقابل كج انديشان و عمل طاغوت هاي جهاني روسفيد ساخته است.
انقلابي كه در راستاي نهضت خونين عاشورا و بهره گيري از فلسفه شهادت حسين عزيز و ياران پاكش به طرز معجزه آسايي انسان هاي ديوسيرت زمانه را از سرزمين اسلامي ايران پاكسازي نمود و به جهت تحقق كرامت و
عزت انساني مسلمين جهان، تمامي افق هاي تاريك و ابرهاي سياه را در هم نورديد و سرانجام خورشيد تابناك ولايت مطلقه فقيه و زعامت ديني را در برابر ميليون ها انسان روشن و منور ساخت و با تاكيد بر ارزش هاي الهي، درس چگونه زيستن و چگونه مردن را به آنان آموخت.
در اين ميان، آنچه جاي توجه و دقت دارد و در يك كلمه مطالعه و تامل همگان را طلب مي كند، اين است كه تمام ارزش هاي به ثمر نشسته ي در انقلاب و در رأس همه آنها پيروزي بر كفر جهاني و سرسپردگانش، مرهون زحمات طاقت فرساي مردان بزرگ و تلاشگران بي ريايي است كه از روزهاي نخستين انقلاب با تبعيد از رهبري و استمداد از آيات شريف قرآن و روايات اهل بيت عصمت و طهارت براي روشنگري امت هاي اسلامي قدم هاي استواري برداشتند و در جهت معروف گستري و منكرزدايي در ميان مردم، حتي از خون پاك خويش مايه گذاشتند.
يك نمونه از اين بزرگ مردان تاريخ كه قلب بشريت مظلوم محسوب مي گردد، شهيد حجت الاسلام عبدالكريم هاشمي نژاد است. دلاور مردي كه به رغم انجام سخنراني ها و نوشتن مقالات متعدد در ابعاد مختلف زندگي اش باز هم بسياري از ابعاد وجودي اش براي مردم ناشناخته مانده است.
در نوشته اي كه فراروي شما قرار دارد، فقط به يك بعد از ابعاد گوناگون زندگي پربار آن شهيد جوانمرد و فاضل يعني مبارزات سياسي اشاره مي شود. بدان اميد كه ايستادگي و مقاومت در راه رسيدن به پيروزي نهايي را در نهاد قاطبه انسان هاي مسلمان، به ويژه مسئولين دلسوز مملكتي و همسنگران آن شهيد عزيز زنده بدارد. سير مبارزات اين استاد شهيد را در دو عنوان كلي مي توان بررسي كرد:
الف) مبارزات قبل از پيروزي انقلاب
ب) مبارزات بعد از پيروزي انقلاب
مبارزات قبل از پيروزي انقلاب اسلامي
مرحوم استاد شهيد هاشمي نژاد پس از بهره وري از محضر پرفيض مرحوم آيت الله كوهستاني در زادگاه خود «بهشهر» و پايان دوره مقدماتي مربوط به دروس حوزه، با روحي سرشار از معنويت و عشق به خدا به قم مهاجرت مي كند و در محضر درس حضرت آيت الله العظمي بروجردي و امام خميني قدس سره الشريف حاضر مي شود و در طي چهارده سال شاگردي ملجأ و مراد خودش حضرت آيت الله العظمي امام خميني قدس سره، ضمن رسيدن به مرحله اجتهاد و بهره مندي از دانش فقاهي اسلام، درس مبارزه و عصيان عليه طاغوت و عمال كفر جهاني را از آن امام همام و نايب به حق امامان معصوم مي آموزد و به عنوان چراغ پرفروغ هدايت، در جهت روشنگري انسان هاي تحت ظلم و ستم نورافشاني مي كند.
نگارش و تاليف كتاب پرارزش مناظره دكتر و پير
او در كنار همرزمان بزرگوار و ديگر شاگردان و فرزندان راستين امام خميني قدس سره، به ويژه حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب و سرباز وفادار آن حضرت، جناب حجت الاسلام و المسلمين هاشمي رفسنجاني در متن مبارزه قرار مي گيرد و در سال 1339 با نوشتن كتاب پرارج «مناظره دكتر و پير»، آن هم با اسلوب نگارش خاص و با مفهومي عالي، مبارزه قلمي خود را به شكل علني و دقيق آغاز مي كند.
اين كتاب به لحاظ محتوا و جهت دار بودنش مورد توجه و تقدير عموم بزرگان اهل قلم و انديشمندان اسلامي به ويژه مبارزين قرار گرفت، به طوري كه بعدها در مدت زمان كمتري بيش از سيزده بار به شكل مخفيانه در همان دوران حاكميت رژيم جهنمي شاه تجديد چاپ شد.
افشاي ماهيت پليد رژيم شاه با پذيرش زندان و شكنجه
مرحوم شهيد هاشمي نژاد تا قبل از سال 40، بارها در منابر و سخنراني ها به افشار رژيم شاه پرداخت و بارها به شهرباني احضار شد. بعد از عزيمت به مشهد و ارتباط با خطيب گرانقدر حضرت آيت الله واعظ طبسي (نماينده ولي فقيه و توليت معظم آستان قدس رضوي) كه در آن شرايط به عنوان يك چهره علمي و مبارزاتي در راه امام قدس سره و براي پيروزي اسلام فعاليت مي كرد، مبارزات اين شهيد در قالب سخنراني هاي پرشور، آهنگ بيشتري يافت.
با اوج گيري نهضت و انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني قدس سره در 15 خرداد، اين شهيد جوانمرد و فاضل كه براي رساندن پيام امام از هر گونه فداكاري و جانبازي دريغ نمي نمود، پس از چندين سخنراني افشاگرانه در تهران همراه جمعي ديگر از ياران امام عزيز قدس سره، پس از دستگيري امام، دستگير و زنداني مي شود. پس از آزادي از زندان مجددا همراه دوستان صميمي و عزيزش حضرت آيت الله خامنه اي و استاد ارجمند واعظ طبسي، بار سنگين مبارزه با رژيم شاه را در مشهد و ديگر شهرستان هاي كشور پهناور ايران بر دوش كشيد و با سخنان حماسي و انقلابي اش به افشاي مفاسد رژيم طاغوت پرداخت.

داستان مسجد فيل مشهد
 

پس از طرح لوايح ششگانه از سوي رژيم شاه در جهت هرچه بيشتر به بندكشيدن مردم مظلوم ايران در سال 1342، براي دهه فاطميه از مرحوم شهيد هاشمي نژاد دعوت شده بود تا در مسجد فيل، واقع در پائين خيابان مشهد (يكي از مناطق محروم) اين شهر سخنراني كند. بعد از چند شب سخنراني، به لحاظ منطق قوي و سخنراني پر شور ايشان، خيابان ها مملو از جمعيت مي شود، به طوري كه بنا به اظهار شاهدان عيني، خيابان از پنج راه پائين خيابان تا فلكه حرم حضرت رضا(عليه السلام) بسته مي شود و جمعيتي در حدود 25 هزار نفر در پاي منبر و خطابه ايشان حضور به هم مي رسانند. شب سوم كه مرحوم شهيد مشغول بررسي لوايح چندگانه بود و انقلاب سياه شاه را تجزيه و تحليل مي كرد، ساواك متوجه خطر حضور معظم له در بين مردم مي شود و اقدام به دستگيري او مي نمايد، بدين شكل كه رئيس سازمان امنيت خراسان، به همراه مامورين ساواك، براي دستگيري استاد وارد مسجد مي شوند. شهيد هاشمي نژاد متوجه جريان مي شود و در بالاي منبر در ادامه سخنراني خود مي گويد: «اگر برنامه سركوبي مردم و ايجاد ترس و وحشت و قانون جنگل را به رخ مردم كشيدن نداريد، مي توانستيد در منزل يا پيش از آنكه من منبر بروم، احضارم كنيد!»
پس از قطع سخنراني، ماموران ساواك، استاد شهيد را براي بردن به بازداشتگاه و زندان به داخل يك ماشين فولكس هدايت مي كنند و اين در حالي است كه مردم، خود را جلوي چرخ هاي ماشين مي اندازند و مانع از حركت آن مي شوند. صداي گلوله و آتش و دود همه محوطه را فرا مي گيرد و عاقبت بعد از شهادت چند تن از نيروهاي پاك باخته، دستگيري دوم آن شهيد نيز عملي مي شود.
به دنبال واقعه دردناك مسجد فيل و جراحت و شهادت جمعي از مؤمنين به اسلام، در روزهاي هفتم و چهلم اين شهدا، سخنرانان زيادي براي افشاي ماهيت پليد شاه و ساواك به روشنگري پرداختند و مردم طي بيانه هاي پي در پي، رژيم شاه را در مورد دستگيري استاد شهيد هاشمي نژاد محكوم كردند. در يكي از اعلاميه ها كه با امضاي جمعي از مؤمنين آن روزها منتشر شده، آمده است:
«ايرانيان! پسر پيغمبر شما، دانشمند محترم جناب آقاي سيد عبدالكريم هاشمي نژاد، مؤلف كتاب مناظره دكتر و پير را پس از ختم منبر گرفتند و در گيرودار گرفتن ايشان، فرياد «واعليا» و «وامحمدا»ي جمعيت مستمع مظلوم و بي پناه را به ضرب گلوله خفه كردند... تعجب نكنيد. لازمه حق گويي در كشور دموكراتيك ايران، كشته شدن يا زندان رفتن است... ما تا آخرين قطره خون خود ايستادگي خواهيم كرد و نخواهيم گذاشت اسلام و روحانيت و قرآن در زير چكمه يهود پايمال گردد.»
در مورد عظمت و اهميت اين رخداد، به رغم اينكه رژيم شاه و عمال ساواك سياستشان پوشاندن جناياتشان بود، در گزارش ساواك خراسان آمده است:
«طبق گزارش مامورين، آقاي سيدعبدالكريم هاشمي نژاد، فرزند سيد حسين، در شب اخير (42/7/22) در جلسه مسجد فيل كه توسط عده اي از اصناف پائين خيابان تشكيل گرديده بود، شركت و مردم را عليه مقامات دولتي تحريك و تشويق مي كند و به جريان انتخابات آزاد شديدا حمله مي نمايد. چون گفتن اين گونه مطالب در وضع موجود برخلاف مصالح مملكت بود، لذا در ليله (42/7/23) مامورين شهرباني به منظور جلب نامبرده به مسجد مراجعه مي كنند، ولي اطرافيان مشاراليه كه از جريان مطلع شده بودند، خود را براي مقابله با قواي انتظامي آماده نموده و روي اين اصل با دستگيري نامبرده، پليس با مقاومت شديد طرفداران وي روبرو شده كه مجبور به شدت عمل گرديده و در نتيجه دو نفر به اسامي مهدي يوسفي، فرزند حسن و ماشاءالله ژاكت فروش مقتول و پنج نفر ديگر مجروح مي گردند.»
مبارزات مرحوم شهيد هاشمي نژاد بعد از دستگيري و آزادي از زندان (بعد از واقعه مسجد فيل) به جهت مراقبت شديد ساواك در زندان مشهد، رنگ تقيه به خود مي گيرد، به طوري كه در چنين مقطعي، آن مرحوم شهيد بيشتر به روشن كردن اذهان از طريق تحليل مسائل اعتقادي و مبارزات ايدئولوژيك اقدام مي نمايد و اكثر سخنراني هاي پرشور خودش را در بيرون شهر مشهد، (شهرهايي از قبيل تهران، شيراز، اصفهان و...) ايراد مي كند. او در سفر به شهرستان ها مردم را بر ضد رژيم منحوس شاه و عمال وابسته اش تحريك مي كند و پرده از رفتارهاي ناموزون و خيمه شب بازي هاي آنان بر مي دارد، به طوري كه پس از ده شب سخنراني متوالي در مسجد سيد اصفهان پيرامون علل عقب ماندگي مسلمين، او را در ضمن يكي از خطابه هاي پرشور، براي سومين بار دستگير و به زندان اصفهان منتقل مي كنند.

تاسيس كانون اعتقادات اسلامي در مشهد
 

پس از اينكه استاد شهيد در مشهد ممنوع المنبر مي شود، همان گونه كه اشاره شد مبارزه او با شاه و شاواك به جلسات روشنگرانه و محدود نيروهاي خودي و كادرسازي براي انقلاب منتهي مي شود و با تاسيس كانون اعتقادات اسلامي به اوج خود مي رسد. مرحوم شهيد هاشمي نژاد در مركز كانون اعتقادات اسلامي در يك منطقه بسيار مناسب (وسط شهر مشهد) به پاسخ گويي به مشكلات انبوه جوانان مي پردازد و آن را به عنوان يك تذكار نو و كاملا سازنده و جهت دار دنبال مي كند. در چنين زماني بود كه فعاليت هاي چشمگير اجتماعي او به شكل حساب شده اي آغاز شد و به عنوان ملجاء و پناهنگاه محرومين و مستضعفين، علاوه بر تدريس در حوزه علميه مشهد، جلسات هفتگي مداوم و مخفيانه اي را در منزل تشكيل مي داد كه سازندگي زيادي براي نيروهاي مبارزه به ويژه روحانيت جوان و انقلابي در خراسان داشت. در حقيقت پايه گذاري روحانيت مبارز مشهد به عنوان يك نهاد انقلابي، آغازش از همين جلسات بود. به دنبال تشكيل چنين جلسات مخفيانه اي بود كه همزمان با سالگرد پانزده خرداد به عنوان تجليل از مقام شامخ شهيدان انقلاب به رغم ممنوعيت از منبر، در اجتماع انقلابيون مشهد و دوستان مبارز روحاني كه در منزلش جمع بودند، سخنان مبسوطي را ايراد مي كند، به طوري كه احساسات حاضرين در جلسه پس از سخنان استاد و قرائت روضه طلاب شهيد مدرسه فيضيه توسط معظم له تحريك مي شود و همگي اشك ريزان، ضمن هماهنگي با حضرت آيت الله واعظ طبسي استاد مبرز حوزه و يار صميمي مرحوم شهيد هاشمي نژاد، پس از تعطيلي دروس حوزه، براي نشان دادن تنفر و انزجار از دولت شاه اقدام به راه پيمايي باشكوهي مي كنند.

چهارمين مرحله دستگيري
 

به دنبال همين حركت پرشور و انقلابي كه طرح ريزي آن به وسيله دو تن از سربازان بزرگ و وفادار امام خميني(قدس سره) يعني آيات عظام واعظ طبسي و هاشمي نژاد صورت گرفته بود، عمال ساواك با استفاده از تاريكي شب، وحشيانه به منزل استاد هجوم مي برند و براي چهارمين بار او را به همراه دوستان عزيز و صميمي اش از جمله حضرت آيت الله واعظ طبسي دستگير مي كنند. در مورد علت اين دستگيري و بازجويي هاي انجام شده پس از آن در يكي از اسناد سازمان اطلاعات و امنيت كشور نخست وزيري آن زمان چنين آمده است:
نخست وزيري
سازمان اطلاعات و امنيت كشور
س.ا.و.ا.ك
خلاصه اظهارات متهمين: هاشمي نژاد در مورد تعطيل درس حوزه علميه اظهار مي دارد: صبح براي درس رفتم. شيخي كه او را نمي شناختم به محل درس آمد و گفت درس ها تعطيل است و در توجيه تعطيل درس اظهار مي داد، به منظور پيروي از ساير مدرسين مشهد درسم را تعطيل كردم. در مورد تحريك طلاب به تظاهرات اظهار عدم اطلاع مي كند و بيان مي دارد كه در اين مورد نقشي نداشته است. شيخ واعظ طبسي نيز تعطيلي درس را به پيروي از ساير مدرسين عنوان و اظهار مي دارد در مورد تظاهرات دخالتي نداشته است. 12 نفر طلاب فوق الذكر ديگر منكر شركت در تظاهرات و دادن شعار مضره و تحريك سايرين مي باشند.
نظريه بازجو: اظهارات 12 نفر طلاب در مورد عدم شركت در تظاهرات و دادن شعار مضره كذب بوده و شركت نامبردگان در تظاهرات و دادن شعار به نفع خميني محرز مي باشد. سيد حبيب الله هاشمي نژاد(در سند، اشتباهي سيدعبدالكريم سيد حبيب الله عنوان شده است)، از روحانيون ناراحت و مخالف رژيم بوده و تا كنون سه بار بازداشت و 2 ماه محكوميت حاصل كرده و روز جمعه54/3/23 با وجودي كه ممنوع المنبر بوده، مجلسي در منزل خود ترتيب و با سخنراني طلاب را تحريك نموده است. وي در همان مجلس اظهار نموده است طلاب حق طلب را بازداشت مي كنند و آنها را كمونيست مي نامند كه منظور اشاره به حوادث اخير قم نموده است، لذا اتهام منتسبه به ياد شده محرز و مسلما مي باشد. شيخ عباس واعظ طبسي نيز از روحانيون مخالف رژيم بوده و از سال 22 فعاليت داشته و چند بار بازداشت و سه محكوميت داشته است. اتهام منتسبه به وي نيز مسلح و محرز است.
اين بار مدت زمان محكوميت وي دو سال است كه عمده آن را در كنار همرزم با وفا و ارجمند خود حضرت آيت الله خامنه اي رهبر معظم انقلاب و استاد گرانقدر واعظ طبسي كه در آن زمان او نيز به مدت يك سال و نيم محكوم به زندان شده بود، سپري مي كند.
مطلب قابل توجهي كه براي آن مرحوم شهيد و ديگر همرزمانش در آن شرايط از زندان و حبس، بسيار قابل اهميت بود و به عنوان يك تجربه مهم در مبارزات سياسي چندين ساله آنان مطرح بود، شناخت ماهيت پليد چهره منافقانه و مزورانه گروهك هاي محارب اسلام و انقلاب بود؛ به طوري كه مرحوم شهيد هاشمي نژاد از آن پس علاوه بر مبارزه با شاه و ساواك، وظيفه خطير افشاي اين حراميان را نيز بر دوش خود احساس مي كرد، لذا از داخل زندان به بيداري مردم و نيروهاي انقلاب پرداخت و در افشاي چهره كريه آنان به ويژه منافقين به تلاش وافر و قابل تحسيني همت گماشت و يافته هاي خود را در زمينه انحراف هاي آنان در داخل زندان، به خاطر زندان منتقل كرد. حضرت آيت الله خامنه اي رهبر عظيم الشان انقلاب اسلامي كه خود همرزم آن شهيد در دوران مبارزه و از شهيدان زنده انقلابند، در اين زمينه مي فرمايند: «از همان اوقات بود که اقاي هاشمي نژاد در دل اين گروهك هاي منافق پديد آمد، زيرا او از نزديك چم خم هاي كارهاي آنها را ديده و دورويي و نفاق و انحرافات فكري آنان را از نزديك لمس كرده بود.»
اين مبارزه فكري و عملي شهيد هاشمي نژاد در شرايطي بود كه بسياري از مبارزين و حتي بعضي از روحانيون مبارز، فريب آنان را خورده بودند و از آنان حمايت مي كردند. او در زندان به همراه همفكر مبارز و صميمي خود، استاد واعظ طبسي از منافقين (به اصطلاح آن روز مجاهدين خلق) مي خواهند تا نظريه سازمان را نسبت به وجود والا و ملكوتي حضرت مهدي(ارواحنا لمقدمه الفداء) بيان كنند كه سازمان پس از بالا و پائين كردن قضيه اعلام مي دارد كه در اين باره اطلاع زيادي ندارد. از سوي ديگر طي يك جلسه مناظره رودرو با عباس مظاهري عضو منافقين، در مورد مالكيت در اسلام به بحث مي نشينند و تمامي نظرات سازمان را مردود و انحرافي معرفي مي كنند. اين قبيل اقدام هاي ارشادگرانه استاد در زندان، براي مبارزين نيز بسيار سودمند واقع مي شود.

آزادي از زندان چهارم
 

به دنبال آزادي از زندان و با اوج گيري انقلاب، شهيد هميشه به عنوان يكي از سه ركن مهم انقلاب در مشهد مطرح بود و سخنراني هاي پرشور و حماسي او جسم و روح مبارزين را نشاط و جلا مي بخشيد. او در اين مدت سر از پا نمي شناخت و مدام در حركت بود، به گونه اي كه امام و بنيانگزار انقلاب، قدس سره، به پاس سپاس از خدمات بي شائبه و مجاهدت هاي مخلصانه او در مبارزه عليه شاه و رژيم طاغوت در خراسان و ديگر نقاط مملكت، در سال v56 طي نامه اي براي ايشان نوشتند: «من چشمم به افرادي مانند شماها روشن است.»
بعد از اين پيام امام (قدس سره) كه روح اميد را در كالبد مرحوم شهيد هاشمي نژاد و ديگر مبارزين دميد، هرچه انقلاب به سمت پيروزي نزديك تر ي شد، تحرك استاد گرانقدر هاشمي نژاد و ديگر مبارزين افزون تر مي گشت، به طوري كه در همين دوران نگارنده اين سطور كه در آن زمان طلبه كوچكي بيش نبودم، چهارسخنراني مهم و آتشين ايشان را در يك روز در شهرهاي قوچان، فاروج، شيروان و بجنورد شاهد بودم و استماع كردم.
در چنين زماني او سراز پا نمي شناخت و مدام در تكاپو و تلاش براي به ثمر رساندن مبارزات اسلامي به رهبري امام خميني (قدس سره) بود. به دنبال اين تلاش هاي پيگير و شبانه روزي مرحوم شهيد هاشمي نژاد بود كه در سال 57 بار ديگر ساواكي هاي مشهد به قصد جان آن شهيد به منزل ايشان حمله كردند، ليكن او را نيافتند. رهبر محبوب و عزيزمان حضرت ايت الله خامنهاي بعد از شهادت آن شهيد در اين خصوص مي فرمايند: «كاري كه ساواك موفق به انجامش نشد، منافقين انجام دادند.»
اين بود شمه اي بسيار كوتاه از مبارزات شهيد هاشمي نژاد در قبل از پيروزي انقلاب اسلامي.
منبع:ماهنامه شاهد یاران، شماره35